
به نام حضرت دوست که هرچه داریم ازوست....... مطالبی که در اختیار خوانندگان عزیز و محترم قرار می گیرد ، برگرفته از تجارب چندین سال کار آموزشی در مدارس و تلمذ و شاگردی نزد بزرگان و مفاخر علم و ادب می باشد که امید است مورد عنایت و استفاده قرار گیرد . نظرات ارزنده ی شما قطعاً چراغ راه ما خواهد بود ؛ لطفاً ما را از پیشنهادهای سازنده ی خود محروم نفرمایید .
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
در زبان فارسی هر فعلی دو ماده (بن) دارد که برای صرف صیغه های فعل در زمان های گذشته، حال و آینده یکسان می ماند و تغییر نمی پذیرد: یکی ماده ی ماضی که برای ساختن همه ی صیغه هایی که بر زمان گذشته دلالت می کند به کار می رود و دیگری ماده ی مضارع که همه ی صیغه هایی که معنی حال و آینده دارد از آن مشتق است.
برای تشکیل صیغه های گوناگون فعل در زمان های گوناگون، یعنی صرف فعل در گذشته، خال و آینده جزیی تغییر پذیر که شناسه نام دارد به ماده ی فعل افزوده می شود که از روی آن شخص و عدد (یعنی مفرد یا جمع) نیز دریافته می شود.
برای مثال مصدر فعل "نوشتن" را در نظر می گیریم. برخی از صیغه هایی که از این فعل ساخته می شود از این قرار است: نوشتم، می نوشتم، نوشته ای، نوشته بودند، نوشته باشند / می نویسم (مضارع اخباری)، بنویسیم (مضارع التزامی)، بنویس.
همان گونه که می بینیم این صیغه ها به دو دسته تقسیم شده اند. در دسته ی نخست (که بر زمان کذشته دلالت می کند) جریی که ثابت است و تغییر نمی کند نوشت است و در دسته ی دوم (که به زمان های خال و آینده دلالت دارد) نویس است. یعنی در دسته ی نخست، نوشت ماده ی ماضی و در دسته ی دوم نویس ماده ی مضارع است.
در صرف صیغه های فعل گاه جریی نیز به آغاز ماده ی فعل های فارسی افزوده می شود که به آن "جرء پیشین " می گویند که دو تا است: یکی "می" و دیگری " ﺑ " که در مثال های بالا نیز دیده می شوند.
ماده ی ماضی افعال با برداشتن "ن" از مصدر آن ها ساخته می شود. مانند رفت از "رفتن" و دید از "دیدن". اکنون می خواهیم ببینیم که آیا ساخته شدن ماده ی مضارع نیز در زبان فارسی تابع قاعده و قانونی است یا نه.
در نگاه نخست به نظر می آید که ماده ی مضارع در زبان فارسی تابع قاعده ای نیست، لیکن اگر نیک بنگریم قاعده ی آن نیز به دست می آید. تا کنون ساخت ماده های مضارع را به دو دسته ی باقاعده و بی قاعده تقسیم می نموده اند.
١- فعل های باقاعده
مصدر فعل |
ماده ی ماضی |
ماده ی مضارع |
دوشیدن |
دوشید |
دوش |
رسیدن |
رسید |
رس |
پریدن |
پرید |
پر |
پیچیدن |
پیچید |
پیچ |
رنجیدن |
رنجید |
رنج |
دمیدن |
دمید |
دم |
٢- فعل های بی قاعده
مصدر فعل |
ماده ی ماضی |
ماده ی مضارع |
پختن |
پخت |
پز |
خواستن |
خواست |
خواه |
خوابیدن |
خوابید |
خواب |
شستن |
شست |
شوی |
دانستن |
دانست |
دان |
اکنون اگر بخواهیم این نمونهها را بیش تر واکاوی کنیم، به تر است نمونههای بیش تری را به آن ها بیافزاییم و مورد بررسی قرار دهیم. در گروه های ششگانه ی زیر نمونههای همانند در یک جدول نهاده شدهاند تا بتوان آن ها را با هم سنجید.
- گروه یک
مصدر فعل |
ماده ی مضارع |
پختن |
پز |
ساختن |
ساز |
گداختن |
گداز |
سوختن |
سوز |
بیختن |
بیز |
انداختن |
انداز |
همان گونه که دیده می شود، در همهی این نمونههای همانند، "خ" تبدیل به "ز" شده است. یعنی آن که افعالی که تاکنون بیقاعده نامیده میشدهاند، چندان هم بیقاعده نیستند و شاید اصلن بیقاعده نباشند. برای بررسی بیش تر این فرضیه، نمونههای دیگری را نیز میآزماییم.
- گروه دو
مصدر فعل |
ماده ی مضارع |
خفتن |
خواب |
رفتن |
روب |
کوفتن |
کوب |
یافتن |
یاب |
تافتن |
تاب |
همانگونه که میبینید، در همهی این افعل ها، "ف" به "ب" تبدیل شده است و این فرضیه را به واقعیت بیش تر نزدیک میکند. اکنون نمونههای دیگری را می آزماییم و قانون تبدیل را نیز در خود جدول می نویسیم.
- گروه سه
مصدر فعل |
ماده ی مضارع |
قانون تبدیل |
شستن |
شوی |
تبدیل "س" به "ی" |
رستن |
روی |
تبدیل "س" به "ی" |
جستن |
جوی |
تبدیل "س" به "ی" |
گریستن |
گری |
تبدیل "س" به "ی" |
آراستن، پیراستن، ویراستن |
آرای، پیرای، ویرای |
تبدیل "س" به "ی" |
- گروه چهار
مصدر فعل |
ماده ی مضارع |
قانون تبدیل |
دانستن |
دان |
حذف "س" |
مانستن |
مان |
حذف "س" |
یارستن |
یار |
حذف "س" |
شایستن |
شای |
حذف "س" |
بایستن |
بای |
حذف "س" |
- گروه پنج
مصدر فعل |
ماده ی مضارع |
قانون تبدیل |
داشتن |
دار |
تبدیل "ش" به "ر" |
کاشتن |
کار |
تبدیل "ش" به "ر" |
پنداشتن |
پندار |
تبدیل "ش" به "ر" |
انگاشتن |
انگار |
تبدیل "ش" به "ر" |
انباشتن |
انبار |
تبدیل "ش" به "ر" |
گماشتن |
گمار |
تبدیل "ش" به "ر" |
- گروه شش
مصدر فعل |
ماده ی مضارع |
قانون تبدیل |
رستن |
ره |
تبدیل "س" به "ه" |
جستن |
جه |
تبدیل "س" به "ه" |
در زبانهای هند و اروپایی دیگر نیز چنین ویژگیای وجود دارد. به یک نمونه از زبان انگلیسی نگاه می کنیم:
- یک نمونه از زبان انگلیسی
Past tense |
verb |
crept |
creep |
slept |
sleep |
kept |
keep |
نکتهای که در بررسی فعل ها و جای دادن آن ها در گروهای بالا باید در نظر گرفته شود این است که ریخت کهن فعل ها را نیز باید در نظر گرفت (شکستن و اشکستن). نکتهی دیگر این که استثنا و بیقاعدگی نیز ، در فرآیند تکمیل زبان، امری طبیعی است، به ویژه در زبانهایی مانند پارسی که قدمت نوشتاری آن ها زیاد است.
با بررسی این شش گروه فعلی میتوان به این نتیجه رسید که فعل های به ظاهر بیقاعده در زبان پارسی نه تنها بیقاعده نیستند که قاعده های زیبا و در خور توجهی دارند و به نظر میرسد که این قاعده های تبدیل، دلایل آواشناختی دارد که خود میتواند انگیزهای برای پژوهش های دیگری باشد و به تر است آن ها را بیقاعده ننامیده و نام دیگری برای آن ها برگزینیم.